وبلاگ

دوازده مرد خشمگین؛ فیلمی که یک حقوق خوان، قبل از مرگ حتما باید ببیند

دوازده مرد خشمگین به راستی معنی واقعی سینما را تداعی می کند و یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست. کشمکش و اضطراب اعضای هیأت منصفه، از همان آغاز، تماشاگر را با خود درگیر می کند، چرا که تماشاگر پس از اینکه یازده نفر را موافق گناهکار بودن پسر و یک نفر را مخالف این حکم می بیند، سردرگم می شود. مخاطب به شیوه ای رمان گونه اتفاقات را در ذهن خود می سازد؛ بنابراین فیلم را می توان در گونه درام های دادگاهی قرار داد بدون اینکه تصویر مشخصی از دادگاه، قاضی، شاهدین و بجز یک صحنه از متهم داشته باشیم، تا شاید بتوانیم بهترین قضاوت را داشته باشیم. در اینجا اطلاعاتی درباره فیلم، کارگردان و مسیر فیلمنامه و داستان ارائه خواهد شد. در انتها می توانید فایل صوتی سخنرانی قاضی صارمی را با موضوع بررسی جایگاه هیأت منصفه در نظام حقوقی ایران و سایر نظام های حقوقی گوش کنید.
دوازده مرد خشمگین به راستی معنی واقعی سینما را تداعی می کند و یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست. کشمکش و اضطراب اعضای هیأت منصفه، از همان آغاز، تماشاگر را با خود درگیر می کند، چرا که تماشاگر پس از اینکه یازده نفر را موافق گناهکار بودن پسر و یک نفر را مخالف این حکم می بیند، سردرگم می شود. مخاطب به شیوه ای رمان گونه اتفاقات را در ذهن خود می سازد؛ بنابراین فیلم را می توان در گونه درام های دادگاهی قرار داد بدون اینکه تصویر مشخصی از دادگاه، قاضی، شاهدین و بجز یک صحنه از متهم داشته باشیم، تا شاید بتوانیم بهترین قضاوت را داشته باشیم. در اینجا اطلاعاتی درباره فیلم، کارگردان و مسیر فیلمنامه و داستان ارائه خواهد شد. در انتها می توانید فایل صوتی سخنرانی قاضی صارمی را با موضوع بررسی جایگاه هیأت منصفه در نظام حقوقی ایران و سایر نظام های حقوقی گوش کنید.

 

حقوق خوان: یکی از فیلم های ستایش شده و برتر تاریخ سینما که در سال ۱۹۵۷ ساخته شده است، فیلم دوازده مرد خشمگین ساخته کارگردان مشهور امریکایی سیدنی لومت است. فیلمی که تمام داستان آن در یک اتاق می گذرد اما فیلمنامه مستحکم فیلم، بازی روان بازیگران و از همه مهمتر کارگردانی مؤثر لومت باعث شده تا تماشا گر را تا پایان ماجرا همراه خود کند. این فیلم در نگاه اول، در نقد جدی حقوق کیفری دنبال می شود اما در انتها، به ما نشان می دهد که سیستم کیفری ممکن است بی نقص نباشد اما درنهایت کارآمد است.

اطلاعات ساخت فیلم

کارگردان: سیدنی لومت

نویسنده: جینالد روز

بازیگران شاخص:

هنری فوندا: عضو هیات منصفه شماره ۸

لی جی کوب: عضو هیات منصفه شماره ۳

مارتین بالسام: عضو هیات منصفه شماره ۱

جک واردن: عضو هیات منصفه شماره ۷

زمان: ۹۶ دقیقه

محصول: ۱۹۵۷

افتخارات: کاندید دریافت اسکار در رشته های بهترین کارگردانی، نویسندگی و بهترین فیلم سال. کاندید دریافت گلدن گلاب در رشته های بهترین فیلم ، بهترین بازیگری نقش اول مرد برای هنری فوندا، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مکمل مرد برای لی جی کوب

 

درباره فیلم

«دوازده مرد خشمگین» آینه کامل اجتماع آمریکا در دهه ۶۰ است. سیدنی لومت با وسواس تمام فیلمی را کارگردانی کرده که تک تک دیالوگ هایش تیز و نیش دار است و همه قشر جامعه اعم از روشنفکر و پولدار و… را به تمسخر می گیرد و به تماشاگر ثابت می کند که در پشت نقاب این انسان های متمدن چهره ای بسیار زشت و نادان قرار دارد که همین نادانی باعث از دست رفتن جان و زندگی مردم می شود. «دوازده مرد خشمگین» را می توان از بعضی لحاظ آغازگر بحث انتقاد در سینما به حساب آورد. مسئله ای که در آن دوران چندان مورد توجه نبود اما سیدنی لومت با جسارتی مثال زدنی فضای جامعه بزهکار آمریکا را در «دوازده مرد خشمگین» در قالب دوازده مرد که هرکدام نماینده قشری از جامعه بودند به تصویر کشید. این نکته را هم مد نظر داشته باشید که «دوازده مرد خشمگین» در ۵۴ سال پیش ساخته شد؛ یعنی معادل ۱۳۳۶ هجری شمسی ایران! خودتان سینمای آن دوران ایران با «دوازده مرد خشمگین» را بررسی نمائید!

نکته دیگر آنکه دوازده مرد خشمگین هیچ صحنه خشونت آمیزی ندارد (بجز صحنه های پرخاشگری افراد نسبت به هم)، اما در لایه های زیرین قصه و شخصیت ها می توان این خشونت را دید و حتی قانون که می تواند از همه اینها خشن تر باشد.

 

خلاصه ای از داستان فیلم

نوجوانی هیجده ساله از اهالی امریکا لاتین، متهم به قتل پدرش گردیده و شواهد نشان می دهد او با ضربات متعدد چاقو پدر خود را به قتل رسانده است. گرچه نوجوان که به نظر ضعیف و افسرده حال می رسد این اتهام را قبول ندارد با این حال، وجود چاقویی در محل وقوع حادثه که متعلق به اوست و او ادعا می کند آن را مدتی قبل گم کرده و خبری هم از محل آن نداشته است، به عنوان مدرک جرم، دلیلی برای مجرم شناختن او از سوی دادگاه شده است. حتی نام هیچکدام از شاهدین پرونده نیز مشخص نیست و با صفت پیرزنی که ماجرا را دیده و پیرمردی که ماجرا را شنیده از آنها یاد می شود. دوازده مرد درهیات منصفه دادگاه، در زمان تنفس و قبل از اخذ رای نهایی دور هم جمع می شوند. همگی آنها بر گناهکار بودن این فرد تأکید دارند به جز عضو شماره ۸ که معتقد است باید با دید بازتری به قضیه نگاه کرد. او با رای گناهکار بودن موافق نیست و شک هایی دارد. با توجه به اینکه تمام حقایق اثبات می کند که فرد مظنون گناهکار است، اعضا کنجکاو می شوند که چگونه دیویس در این مورد مشکوک است و او دلایل خود را توضیح می دهد. این مخالفت باعث می شود کلیه جزئیات و مدارکی که در دادگاه ارائه شده دوباره مرور شود تا شاید همه اعضاء یک رأی شوند، در حالی که بنظر می رسد رأی یازده به یک، غیر ممکن است که کاملا معکوس شود، اما بتدریج این اتفاق می افتد بدون اینکه ساختگی بنظر بیا ید. اما واژه ای که به دفعات در فیلم تکرار می شود «تردید یا شک منطقی» است؛ شاید اعضای هیأت منصفه را بتوان نماینده نماینده تمام اقشار آن جامعه دانست که اکنون در مقام قاضی باید رأی به گناهکار بودن و یا بی گناهی پسری بدهند که هجده سال دارد؛ نه کاملا کودک و معصوم است و نه چندان بالغ که معصومیت کودکی را کاملا از دست داده باشد؛ انتخاب این سن برای متهم کاملا هوشمندانه است.

کشمکش و اضطراب اعضای هیات منصفه، از همان آغاز تماشاگر را با خود درگیر می کند، چرا که تماشاگر پس از اینکه یازده نفر را موافق گناهکار بودن پسر و یک نفر را مخالف این حکم می بیند، سردرگم می شود. بیینده «دوازده مرد خشمگین» از حضور شخصیتی مثل دیویس که نظری مخالف دیگران دارد، احساس ناامنی می کند و حتی در لحظاتی به خاطر اینکه او نسبت به گناهکار بودن پسر شک دارد، او را درذهنش مسخره می کند؛ با این حال تماشاگر فیلم لومت، خود را در پیروزی هایی که شخصیت دیویس به دست می آورد سهیم می داند و از اینکه او توانسته سایر اعضای هیات منصفه را در مورد گناهکاربودن پسر هجده ساله به شک بیندازد احساس خوشحالی می کند. بیننده، تمام کشمکش هایی که دیویس برای اثبات بی گناهی پسر دارد را به نظاره می نشیند و از اینکه سایر اعضا تاکید برگناهکار بودن پسر دارند، درمواردی احساس شرمندگی می کند. درحقیقت او در تمامی لحظات خود را عضوی از هیات منصفه می داند.

هر کدام از دوازده عضو هیات منصفه در همان حین که به بیننده معرفی می شوند به خودشان نیز معرفی می شوند؛ بر این اساس آشنایی با هرکدام از شخصیت ها، در ابتدای فیلم «دوازده مرد خشمگین» مدتی نسبتا طولانی زمان می برد و هرکدام از این کاراکترها ویژگی هایی کاملا منحصربه فرد خود را دارند.

 

درباره کارگردان

سیدنی لومت کارگردان و مولف هالیوودی که همواره به خاطر اقتباس های موفقش مورد توجه سینما دوستان بوده است، ۲۵ ژوئیه ۱۹۲۴ در پنسیلوانیای آمریکا متولد شد.او برای اولین بار در سن چهار سالگی به روی صحنه رفت و از چهارده سالگی در نیویورک بزرگ شد. لومت تحصیلات عالی اش را در رشته ادبیات دراماتیک در دانشگاه کلمبیا طی کرد. لومت به عنوان کارگردانی فعال و با ذوق در تمام ژانرها طبع آزمایی کرده است. او کارش را با تئاتر آغاز کرد و از آنجا کمکم به عنوان یک کارگردان مشهور کسب اعتبار کرد.

لومت ابتدا کارش را از تلویزیون شروع کرد و «دوازده مرد خشمگین»، نخستین فیلم او است که درسال ۱۹۵۷ به عنوان یازدهمین تجربه اش به نمایش درآمد. این فیلم برگرفته از یک درام تلویزیونی بود که با هنرنمایی هنری فوندا تکمیل شد.

 

دسته بندی اعضای هیأت منصفه

اعضای هیأت منصفه را می توان به چهار قسمت تقسیم بندی کرد:

گروه اول:

که از ابتدا به قانون و ویژگی های خشک و غیر قابل انعطافش تردید دارند و این سؤال برای آنها مطرح است که اگر حتی درصد کمی هم اشتباه کرده باشند یک انسان بی گناه کشته می شود. اینها شاید نماد افراد با وجدان و مسئولیت پذیر جامعه هستند.

گروه دوم:

نه تنها برای خلاص از این اتاق  و رسیدن به کارهای روزمره شان (مثل بازی بیسبال که نماد روزمرگی است) هر چه سریعتر می خواهند رأی به گناهکاری متهم بدهند و چندان احساس مسئولیت در قبال رأیی که می دهند ندارند و این را با همان قانون خشک و بی روح توجیه می کنند. اینها به همین راحتی و به همین دلایل مذکور رأی خود را باز می گردانند.

گروه سوم:

کاملا مکانیکی فکر و عمل می کنند؛ بر اساس رویه بیرونی شواهد و مدارک تحلیل می کنند و در ابتدا حاضر نیستند از زاویه دیگری به اتفاقات بنگرند، اما بعدها با بازخوانی اتفاقات به دلیل همین ویژگی مکانیکی خود رأی خود را عوض می کنند.

گروه چهارم:

کسانی هستند ک با قضیه کاملا شخصی برخورد می کنند و بر اساس تجربیات شخصی خود رأی صادر می کنند و از این راه، قصد انتقام از گروه خاصی از افراد جامعه (در اینجا اولاد) دارند و اتفاقا آخرین نفری که رأی خود را تغییر می دهد شخصی با همین ویژگی هاست.

... شماره ... تصمیم‌گیرنده ....................... شخصیت ....................... ........ بازیگر ........ ... ترتیب رای دادن به بی‌گناه
۱ (سخنگو) سخنگوی هیأت منصفه. وی که شغل اصلی ‌اش مربیگری فوتبال است، فردی مصمم است که به خوبی جمع را کنترل می‌ کند. مارتین بالسام نهمین فرد
۲ فردی باهوش و منطقی ولی کوچک‌اندام با صدایی زیر که همیشه مضطرب است. جان فیدلر پنجمین فرد
۳ شخصیت شرور فیلم: پدری ناراحت، مستبد، کله شق و خودرأی. دارای تن صدای بسیار بلند، که مدام کنترل خود را از دست می دهد؛ نزدیک ‌به بیشتر شخصیت ‌های به تصویرکشیده شده توسط لی جی. کاب. لی جی. کاب دوازدهمین فرد
4 شخصیتی منطقی، خونسرد، و مطمئن از خود؛ کارگزار سهام تحلیلی، که فقط با حقایق سروکار دارد؛ کم تحت تاثیر قرار می ‌گیرد؛ و تاجای ممکن کوتاه صحبت می ‌کند. ای. جی. مارشال یازدهمین فرد
5 فردی که در یکی از محله‌ های پایین شهری و خشن به دنیا آمده. فردی مؤدب و خونسرد. جک کلاگمن سومین فرد
6 یک نقاش خانه. سرسخت ولی محترم و پای ‌بند اصول. ادوارد بینز ششمین فرد
7 فردی کاسب، طرفدار ورزش، بی ‌تفاوت، سطحی، و بی‌ علاقه به بررسی‌ ها. جک واردن هفتمین نفر
8 یک مهندس معمار. اولین کسی که به بی ‌گناه بودن رأی می‌دهد و بقیه را نیز متقاعد می‌ کند. قهرمان اصلی داستان. او در پایان داستان خودش را با نام «دیویس» معرفی می‌ کند. هنری فوندا اولین فرد
9 پیرمردی خردمند و هوشیار؛ وی در پایان داستان خود را با نام «مک کاردل» معرفی می ‌کند. جوزف سویینی دومین فرد
۱۰ صاحب گاراژ. فردی بددهن، تحمیل ‌کننده و متعصب با باورهایی خاص و سنتی. اد بگلی دهمین فرد
۱۱ ساعت‌ سازی اروپایی که به تابعیت آمریکا درآمده. فردی بسیار باسیاست و مؤدب، که سخن زیبایی دارد. جورج واسکوچ چهارمین فرد
۱۲ فردی دودل و دمدمی‌ مزاج؛ که حرف‌ هایی هوشمندانه و کنایه‌ آمیز می‌ زند. روبرت وبر هشتمین فرد
 
 
جهت گیری فیلمساز سیدنی لومت به کدام گروه نزدیک است؟

با وجود اینکه لومت در دکوپاژ تمام سعی خود را بر بی طرف نشان دادن خود می کند اما روند روایت و نتیجه گیری انتهایی دست فیلمساز را رو می کند که البته نمی توان بر او خرده گرفت؛ زیرا که رویکردی کاملا انسانی است.
لومت هر چند که در فیلم بطور مستقیم حکم اعدام را به عنوان یک قانون غیر اخلاقی و غیر انسانی رد نمی کند، اما از طریق طرح این سؤال که اگر یک اپسیلون در رأی صادره اشتباه شده باشد و یک فرد بی گناه کشته شود چه؟ سؤالی که در فیلم معاصر «زندگی دیوید گیل» به شیوه ای خیلی رادیکالتر مطرح می کند اما رویه دیگر فیلم وجه ساختاری و فرمی اثر است؛ دوازده مرد خشمگین در یک لوکیشن ثابت و محدود اتفاق می افتد که فیلمساز با تمهیداتی نظیر گرمای هوا و استفاده از لنز تله (بسته) سعی دارد این خفقان را به مخاطب منتقل کند تا با عصبانیت شخصیت ها همراه شود و این خشونت و پرخاشگری آنها را توجیه پذیر کند.

فیلمساز برای تبدیل پیرنگ فیلم به داستان بر ذهن و تخیل مخاطب تکیه دارد. تمامی ماجرا اتفاقی در دادگاه و شهادت شهود از زبان این اعضاء عنوان می شود و ما هم همراه آنها موضع خود را تعیین می کنیم. مخاطب به شیوه ای رمان گونه اتفاقات را در ذهن خود می سازد؛ بنابراین فیلم را می توان در گونه درام های دادگاهی قرار داد بدون اینکه تصویر مشخصی از دادگاه، قاضی، شاهدین و بجز یک صحنه از متهم داشته باشیم، تا شاید بتوانیم بهترین قضاوت را داشته باشیم.البته در صحنه ابتدایی نمایی از پسر متهم را می بینیم که که متعجب هیأت منصفه را نگاه می کند، که این روی قضاوت مخاطب مطمئنا تاثیرگذار است و رویکرد فیلمساز از همین صحنه قابل ردگیری است. هر چند سیدنی لومت بازی با لوکیشن های بسته را یکبار دیگر در بعد از ظهر سگی امتحان کرد که از قضا آن هم فیلم موفقی بود اما مطمئنا جسارت دوازده مرد خشمگین را ندارد.

 

نکاتی درباره «دوازده مرد خشمگین» که نمی دانید

ـ «دوازده مرد خشمگین» در سال ۲۰۰۸ از طرف بنیاد فیلم آمریکا به عنوان دومین فیلم دادگاهی تاریخ سینما برگزیده شد!

ـ سیدنی لومت، بازیگرانش را در یک اتاق جمع کرد و آنها را وادار کرد تا دیالوگ هایشان را بدون مکث بازگو کنند! ظاهرا دلیل این امر این بود که وی می خواسته بازیگرانش موقعیت شخصیت هایشان را با جان و دل حس کنند!

ـ هنری فوندا به دلیل آنکه فکر می کرد این فیلم می تواند فروش خوبی داشته باشد، تصمیم گرفت تا تهیه کنندگی آن را برعهده بگیرد و همینطور هم شد. اما بعد از اکران فیلم و مشاهده عدم استقبال تماشاگران از کار خود به شدت پشیمان شد.

بازیگران در «دوازده مرد خشمگین» نامی ندارند و از ابتدا تا به انتها آنها را بر اساس شماره ای که دارند صدا می کنند! در این بین تنها هنری فوندا و جوزف سویینی هستند که در لحظاتی تماشاگران را آگاه می کنند که نامشان به ترتیب دیویس و مک کاردل است.

ـ فوندا هرگز عادت نداشت تا خودش را بر روی پرده سینما ببیند برای همین از تماشای فیلم به همراه عوامل،پیش از اکران عمومی انصراف داد؛ اما بعداً به سیدنی لومت گفته بود: «سیدنی این فیلم آخرشه!»

ـ از دوازده عضو هئیت منصفه تنها عضو شماره ۵ یعنی جک کلاگمن تاکنون در قید حیات باقی مانده است.
بودجه ساخت فیلم تنها ۳۵۰ هزار دلار بوده.

ـ شاید باور نکنید اما فیلمبرداری «دوازده مرد خشمگین» در مدت زمان کوتاه ۲۱ روز به پایان رسیده و تمامی لوکیشن های آن، نیویورک بوده است.

 

آیا «دوازده مرد خشمگین » به فارسی دوبله شده است؟

بله. در دوبله فارسی این اثر استاد ناصر طهماسب بجای هنری فوندا صداپیشگی کرده است و کاملا هم در کالبد نقشش فرو رفته. تُن صدای استاد طهماسب بنا به شرایط دادگاه مدام در حال تغییر است و به زبان ساده تر استاد طهماسب در این اثر به خوبی در جاهایی که احتیاج به تاکید داشته داد و فریاد راه انداخته و در جاهایی هم با زبانی طنزگونه به سخنوری پرداخته است.در یک کلام می توان گفت که ناصر طهماسب یگانه ستاره هنر دوبله در این فیلم است.

فیلم دوازده مرد خشمگین از نگاه حقوقی

فیلم به طور کلی، آشکارا به ستایش قانون می پردازد و درنهایت نشان می دهد که با اجرای صحیح قانون در دادگاه ها می توان به عدالت رسید. جریان دادرسی در فیلم دوازده مرد خشمگین، به طور کلی در فضای خفقان آور اتاقی سیر می شود که در آن محاکمه قتل عمدی یک متهم برگزار شده است و هیأت منصفه در حال بررسی موضوع و صدور رأی خود درباره تقصیر متهم هستند.این فیلم در نگاه اول، در نقد جدی حقوق کیفری دنبال می شود زیرا فقط تعداد اندکی از اعضای هیأت منصفه به مراحل دادرسی اهمیت می دهند و اکثراً تلاشی در جهت پی بردن به حقیقت نمی کنند؛ چنان که یکی می خواهد هرچه زودتر رأی به تقصیر متهم بدهد تا به مسابقه بیس بال خود برسد و دیگری چنین نتیجه گیری می کند که چون متهم یک خارجی است احتمالاً مجرم است. با وجود این، فیلم دوازده مرد خشمگین نشان می دهد که یک فرد تنها اما شجاع می تواند اجرای عدالت را تضمین کند، و در واقع مباحث مهمی را درباره سیستم رسیدگی های کیفری با حضور هیأت منصفه به نمایش می گذارد. این فیلم به ما نشان می دهد که سیستم کیفری ممکن است بی نقص نباشد اما درنهایت کارآمد است؛ و درواقع نمونۀ کوچکی است از فرآیند دادرسی مردمی (دموکراتیک) که رکن آن اجماع و توافق عمومی بوده و آخر الامر به تصمیم عاقلانه می انجامد.

تجلی فلسفه حقوق در فیلم

اعضا در اتاقی گردهم می آیند، دوازده مرد، بی آنکه نام یکدیگر را بدانند، به ترتیب شماره هایشان به شور می نشینند. هوای گرم چنان کلافه شان کرده است که برای پایان این تکلیف هنجاری لحظه شماری می کنند. اما همه چیز با «شک منطقی» داور شماره هشت تغییر می کند. او مانعی می شود در برابر اراده ای که به نظر از کوچکترین پیرایه ناحقیقی نیز تهی است. اما داور شماره هشت به چیزی فراتر می اندیشد، اینکه: «حقیقت، آنگاه که تکلیف هنجاری، بدل به امری اخلاقی شود، تا چه پایه می تواند بی هیچ تغییری پایدار ماند؟» این پرسشی است که چالش بنیادین دوازده مرد خشمگین ساخته سیدنی لومت را برپا می دارد.

این گفته امیل دورکهیم، جامعه شناس فرانسوی است که حقیقت نماییِ یک مفهوم را تنها به واسطه اجماع پیرامون آن ناممکن می داند. اما مفاهیم در دنیای مدرن نه به واسطه ی حقیقی بودن، بل از منظر ایجاب جمعی شان داوری می شوند. حقیقت در نمود عینی و فراگیرش آنچنان مهیب به نظر می رسد که نظام های سیاسی و حقوقی و ساختارهای قدرت، اغلب از آن فاصله می گیرند و اجماع گنگ و دموکراتیزه را جایگزین آن می سازند. دموکراتیزه کردن اخلاق به واسطه دموکراتیزه کردن حقیقت در نظام های قضایی مدرن امری ریشه دار است و شاید این یکی از دلایل بهره گیری از هیأت منصفه در محاکمات قضایی (و به ویژه جنایی) باشد: بهره گیری از جمعی برای اخلاقی جلوه دادن احکامی که در یک ساختار بوروکراتیک صادر می شوند. این احکام به ظاهر خدشه ناپذیرند و بر مبنای مدعیات شهود پایه گذاری می شوند. نظام قضایی بی آنکه بخواهد اراده خود را مستقیما به ثمر نشاند، به میانجی دموکراتیزه شده روی می آورد و بی توجه به شأن اجتماعی شان، آنها را در جایگاه داوری می نهد. به تعبیری دیگر، این نظام قضایی کاری به آن ندارد که شهود یا اعضای هیأت داوری، تا چه میزان مستعد کنکاش پیرامون حقیقت یا امر اخلاقی اند، یا آن که خود چه سرنوشتی را پشت سر نهاده اند؛ آنچه برایشان اهمیت دارد، رجوع به مردمانی است که باید حقیقی بودن مفهوم یا تصمیمی را به واسطه نقش جمعی شان تأیید کنند.اما اینجاست که شاید ماکس شلر از ما بپرسد: «مگر نه آنکه بنیاد قضاوت باید بر اخلاق استوار باشد و اخلاق ایجاب می کند که حقیقت در عینی ترین نمودش بازیافته شود، پس آویزان شدن به چنین داوری های دموکراتیزه شده و نارسایی چگونه می تواند شایسته باشد؟ مگر بنیاد اخلاق و حقیقت می تواند بر چیزی استوار گردد که خودش به غایت از اخلاق تهی است؟» داور شماره هشت در میان مردان هیأت داوری، درگیر چنین پرسشی است. او نمی خواهد صرفاً به نقش زینتی خود در بازتأیید دموکراتیک این حکم قضایی بسنده کند. او که خود مهندس معمار است، در معماری این بنای منطقی شک می ورزد و بدین سان در برابر یازده مرد دیگر می ایستد که هر یک به دلایلی، نه تنها نمی خواهند در معماری این بنای عظیم خدشه ای وارد آورند، بل گاهی نیز به سماجت از آن مراقبت می کنند.اما آن گونه که گفتیم، دلایل این یازده مرد متفاوت است. داور شماره سه و ده، بیشترین مقابله را با شک منطقی داور شماره هشت دارند و این موضوع نیازمند بررسی است، این که چگونه می شود تعدادی از داوران از نقش هنجاری به ظاهر کسالت بارشان فراتر می روند و مدافع پرشور رأی دادگاه و اعدام پسرک می شوند؟ داور شماره ده از جمله مردمانی است که به نوعی طبیعت گرایی باور دارند، چه آنکه در جایی از مجادلات خود، سرشت پسرک را که از محله ای فرودست می آید، آمیخته به پلیدی معرفی می کند. شلر در بخشی از نقدهای خود، این را قسمی از روند رو به تزاید محافظه کاری در ساختارهای قدرت بوروکراتیک معرفی می کند که با یکی دانستن منشا اخلاق و سرشت مقدر شده آدمی، حقیقت او را در سرشت اش می پیچد و فرودستی اش را نشانه ای برای محکوم ساختن اش! اما داور شماره سه از سنخ دیگری است. در ابتدای جلسه داوری، به اشارات مبهم او درباره یگانه فرزندش گوش فرامی دهیم، اشاراتی که حاکی از نابسامانی رابطه او با پسر جوانش است. این ابهام تنها در انتهای مجادلات پردامنه داوران آشکار می شود و احساس کینه توزی داور شماره سه به غایت برهنه می شود. کین توزی چیزی نیست جز: «بغضی انباشته شده از ناتوانی کنشگر اجتماعی در تغییر دادن وضعیتی در گذشته خود». ازاین روی، کینه ورزی داور شماره سه آشکار می شود؛ بغضی آشکار که ناتوانی از حفظ رابطه پدر ـ پسری را به جانب پسرک در آستانه اعدام نشانه می رود.

دیگر اعضای هیأت داوران، بیشتر شبیه آن چیزی اند که آدام اسمیت «حضار بی طرف» می نامد، آنها که مترصد داوری کرخت پیرامون حقیقت اند. اما شاید بهتر باشد از بی طرفی سخن نگوییم، چرا که «بی طرفی»، انگاره ای است موهوم از «کرختی بی پایان» آنان. آنها صرفا در تکلیف هنجاری شان به عنوان «شهروند خوب» که باید نقشی از پیش مشخص را در ساختار بوروکراتیک قدرت بازی کنند اصرار می ورزند و این اصرار تا بدان جایی است که داور شماره هفت، بی صبرانه منتظر پایان جلسه است تا با محکوم کردن صوری پسرک به اعدام، بازی بیسبال تیم محبوبش را از دست ندهد! بدین ترتیب رابطه ای معنادار میان شهود و داوران برقرار می شود؛ آنان که شهادت می دهند و آنان که به ارزیابی شهود می نشینند، جملگی در رخوت خودنمایانه تکالیفشان غرقه اند.

داور شماره هشت در چنین شرایط دشواری مخالفت خود را ابراز می دارد. او مدعی بی گناهی متهم نمی شود، بلکه از عبارتی استفاده می کند که برای بحث ما معنادار است: «شک منطقی». روشن است که قضاوت او درباره بی گناهی آن جوان مبنایی پیشتر متقاعد کننده و عقلانی ندارد. رویکرد عقلانی به اخلاق در جایی که ساختار قدرت بوروکراتیکِ به غایت عقلانی شده حاکم شده است، تنها به مشت در هوا پراکندن می ماند، از این روی روش او در طرح نوعی شک منطقی، مشابه آن چیزی است که «رویکرد شهودی به اخلاق» می نامند. این رویکرد شهودی یگانه راهی است که بتوان نوعی عقلانیت مجزا از عقلانیت رخوت آمیز بوروکراتیک بنا کرد و داور شماره هشت در این کار اندک تردیدی به خود راه نمی دهد. او می داند که تردید بر مبنای رویکردی شهودی و به پیامد آن مجادلات پردامنه با دیگر داوران، تنها روشی است که به واسطه آن می تواند داوران بی حوصله و گاه کینه توز را به نگرشی اخلاقی به موضوع قضایی وادار سازد.

با این حال بازسازی نگرشی اخلاقی در دنیای مدرن امری دشوار است. شاید در عصر مردمانی که داوری کاریزماتیک بزرگان روزگار خود را قدر می نهادند و مترصد اهرم های دموکراتیک نمی ماندند، بازسازی و گاه بازآفرینی نگره های اخلاقی آسان تر می نمود؛ اما در دنیای مدرن با ساختارهای قدرتی که به واسطه نوعی دموکراتیزه شدن خود را بیش از پیش مستقر می سازند، در دنیایی که کاریزما در هزارتوی توده وارش محو می شود، بازسازی اخلاقی کاری بسیار دشوار است. داور شماره هشت نمی تواند به آسانی شک منطقی خود را به ثمر رساند؛ چرا که مزیتی نسبت به دیگر داوران ندارد و ژرفای فکری اش نیز به او نمودی کاریزماتیک نمی تواند ببخشد. تنها اهرمی که او در دست دارد، ایستادن بر سر مجادله ای فکری و نمایاندن کژتابی های رخوت آمیز و گاه پرکین تکالیف آنان در درون نظام اجتماعی است. او این کار را با دشواری بسیار و از طریق بازآفرینی انتقادی صحنه های مرتبط با جنایت انجام می دهد و بدین سان پیشگویی دورکیم به واقع می پیوندد و حقیقت از این روی تنقیح می شود که حقیقت است، نه به بخاطر آنکه الزاماً مبنایی جمعی دارد. به تعبیری، این حقیقت است که امر جمعی را فارغ از ساختارهای قدرت موجود، بازسازی می کند.

بالاخره تکلیف قتل چه شد؟

مشخص نیست پدر به چه علتی به قتل رسیده و حتی توسط چه کسی؛ اما لومت به درستی نشان می دهد که این وظیفه هیأت منصفه نیست. هیأت منصفه تنها وظیفه دارد تا در مورد گناهکار بودن یا نبودن متهم تصمیم بگیرد و در همین زمینه نیز بحث کند. البته دیویس شماره ۸ نیز هیچوقت با اطمینان نمی گوید که پسرک بی گناه است و همیشه صحبتهایش برای زیر سوال بردن مدارک دادگاه است. اینکه بعد از متفق الرأی شدن هیأت منصفه چه اتفاقی می افتد: آیا پسرک آزاد می شود؟ آیا قاتل اصلی پیدا می شود؟ یا… نیز مشخص نیست. این مشخص نبودن که به شکلی می تواند پایان باز حساب شود فیلم را از جایگاه یک فیلم کلاسیک خوب در حد یک شاهکار کلاسیک بالا می برد. توجه زیاد رز به جزئیات فیلمنامه و کارگردانی عالی سیدنی لومت باعث می شوند تا جزئیات یکی یکی برای مخاطب بیان شوند، سپس به تمام جزئیات پرداخته می شود و یکی یکی شک منطقی در تمامشان ایجاد می شود. یک بازی جذاب و نفسگیر که در تمام مراحل خود بیننده را پای فیلم میخکوب می کند. لومت بعد از موفقیتش در کارگردانی دوازده مرد خشمگین، بعد از ظهر سگی و شبکه را ساخت و نشان داد که این همه دقت نظر، تصادفی یا بر حسب شانس نبوده و او به واقع استاد ساختن فیلم هایی است که در محیطی بسته اتفاق می افتند. دوازده مرد خشمگین به راستی معنی واقعی سینما را تداعی می کند و یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست.

 

یک سخنرانی در مورد مسأله هیأت منصفه

در زیر می توانید فایل صوتی نشست علمی که با محوریت بحث در مورد هیأت منصفه و نقش آن در دعاوی حقوقی می باشد را گوش کنید. مهمان برنامه آقای محمدرضا صارمی (عضو معاونت دیوان عالی کشور) به ارائه تحلیل مسأله هیأت منصفه پرداختند. ایشان پس از بیان مقدمه و تاریخچه ای از نحوه شکل گیری هیأت منصفه در نظام های حقوقی رومی ـ ژرمنی و کامن لاو و نظام حقوقی ایران، به بیان نقش هیأت منصفه در دعاوی سیاسی و مطبوعاتی و در ادامه نیز با بیان خاطراتی از پرونده های مطرح مطبوعاتی به تشریح نقش و اهمیت رسیدگی به دعاوی ناشی از جرایم مطبوعاتی پرداختند و در انتهای جلسه پاسخگوی سوالات دانشجویان شدند.

 

منابع مورد استفاده: آمازون، کافه نقد، مصائب آنا، شیرپور، نقد فیلم آرمان حمیدی

صوت صحبت های آقای محمدرضا صارمی
نویسنده :محمد صارمی

ورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد، کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته

مقالات مرتبط

نظرات

39 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

در صورت نیاز به مشاوره می توانید فرم را تکمیل نمایید و یا با ما در ارتباط باشید.